جدول جو
جدول جو

معنی نوره خانه - جستجوی لغت در جدول جو

نوره خانه
(رَ / رِ نَ / نِ)
آن جای از حمام های عمومی که در آن واجبی میکشند. واجبی خانه. (یادداشت مؤلف). رجوع به نوره کش خانه شود
لغت نامه دهخدا
نوره خانه
نوره در فارسی اژه، نشان ستور، جادوگر: زن اژه خانه اژه آمیزه آهک و زرنیخ است که برای ستردن موی به کار میرود محلی در حمامها که مردم در آن نوره بکار برند: واجبی خانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اتاقی که بازیگران و نوازندگان تئاتر برای تغییر لباس یا گریم به آنجا می رفتند، کنایه از بتخانه، بتکده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقاره خانه
تصویر نقاره خانه
جایی که طبل و کوس و کرنا بنوازند، محل مخصوصی بر فراز سردرهای بلند که در آنجا هنگام اذان شام و سحر به مناسبت اجرای مراسم و تشریفات طبل و سرنا بزنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفره خانه
تصویر سفره خانه
اتاق غذاخوری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیره خانه
تصویر شیره خانه
جایی که در آن شیرۀ تریاک می کشند، میخانه
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نَقْ قا رَ / رِ نَ / نِ)
نقارخانه. جائی که در آن نقاره زنند. رجوع به نقارخانه شود.
- امثال:
شتر نقاره خانه است، نظیر: بیدی نیست که ازاین بادها بلرزد، گوشش از این حرفها پر است، پروائی ندارد
لغت نامه دهخدا
(نَ رِ نِ)
دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، در 10هزارگزی جنوب غربی سی سخت، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کبک کیان تأمین می شود. محصولش غلات و برنج و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و حشم داری و قالی بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو بَ نَ / نِ)
نقاره خانه. جائی که در آن موزگان می زنند. (ناظم الاطباء) ، قراول خانه. جائی که در آن پاسبان منزل دارد. (ناظم الاطباء). جایگاه نوبتیان. پاسدارخانه: قاضی را از پیش سلطان ببردند نیم مرده و در نوبت خانه بازداشتند و زر خواستند. (سیاست نامه از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو بَ / بِ نَ / نِ)
نوبت خانه. (ناظم الاطباء). رجوع به نوبت خانه شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ نَ / نِ)
خانه مورچه. لانۀ مورچه. لانۀ مور. (از یادداشت مؤلف) : چنانکه مورچه با دانه چنگال سخت کرده باشد اندرونت از دیوان همچون مورچه خانه... شده است. (کتاب المعارف). و رجوع به مورچه و مور شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ نَ / نِ)
شیرک خانه. شیره کش خانه. (یادداشت مؤلف). محلی که در آن شیرۀ تریاک کشند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مترادفات کلمه شود، شرابخانه، و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته است. (از آنندراج). میخانه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سُ رَ / رِ نَ / نِ)
نهارخانه. محلی که برای دادن پذیرائی و نهار و شام مهیا شده باشد
لغت نامه دهخدا
(قُ شِ دَ گِ)
دهی است از دهستان وفس عاشقلو بخش رزن شهرستان همدان، سکنۀ آن 126 تن. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، لبنیات و انگور. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ نَ/ نِ)
جامه دان، انبار ذخیره و آذوقه. (ناظم الاطباء). ظاهراً این لفظ غلط است، صحیح توشک خانه است، چه توشک به معنی رخت است چنانکه در برهان و جهانگیری. (از غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تو تَ نَ)
دهی از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر است که در شهرستان مراغه واقع است و 451 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ نَ / نِ)
جایی که در آن بوزه سازند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
گر از بوزه خانه رسد بوزه کم
چو بوزه کف خویش ساید بهم.
ملاطغرا (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زور خانه
تصویر زور خانه
جایی که در آن ورزشهای قدیمی کنند باشگاه ورزشهای باستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قور خانه
تصویر قور خانه
اسلحه خانه سلاح خانه زراد خانه
فرهنگ لغت هوشیار
پستا خانه تبیره خانه نقاره خانه: قاضی را از پیش سلطان ببردند نیم مرده و در نوبت خانه بازداشتند و زر خواستند
فرهنگ لغت هوشیار
کاسه گاه تبیره خانه محلی واقع در بلندی که از آن هر صبح (قبل از طلوع آفتاب) و هر شام (بعد از غروب خورشید) دهل و کوس و کرنا و نقاره وغیره نوازند. در این مورد دیولافوا نوشته است: نقاره چیان با آن کرناهای بلند قبل از طلوع آفتاب و بعد از غروب آن در بالای عمارت خانه برسم نیاکان باستانی خود بافتاب که بزرگترین نماینده قوای زنده طبیعت استسلام میدهند. از قدیم در پایتخت و شهرهای بزرگ ایران نقاره خانه وجود داشته و تا چندی پیش هنگام غروب در نقاره خانه (سر درباغ ملی تهران) نیز نقاره میزدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مورچه خانه
تصویر مورچه خانه
لانه مورچه (معارف بها ولد 1338 ص 488)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر خانه
تصویر گوهر خانه
جایگاه جواهر و زر و سیم خزانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیره خانه
تصویر شیره خانه
محلی که در آن جا شیره کشند، میخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفره خانه
تصویر سفره خانه
اطاقی که در آن جا غذا صرف کنند اطاق غذا خوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنور خانه
تصویر تنور خانه
مطبخ آشپز خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوزه خانه
تصویر بوزه خانه
جایی که در آن بوزه سازند
فرهنگ لغت هوشیار
نقاره خانه: قاضی را از پیش سلطان ببردند نیم مرده و در نوبت خانه بازداشتند و زر خواستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوبت خانه
تصویر نوبت خانه
((~. نِ))
نقاره خانه
فرهنگ فارسی معین
((~. ن))
جای مخصوص بر بالای سردرهای بلند که هر صبح و شام در آنجا نقاره می نواختند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفره خانه
تصویر سفره خانه
((~. نِ))
اتاق غذاخوری، ناهارخوری
فرهنگ فارسی معین
آشپزخانه، مطبخ، مطعم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اطاق غذاخوری، ناهارخوری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نام تپه ایست در سمت چپ رودخانه هزار واقع در لار قصران
فرهنگ گویش مازندرانی
خانه ی تو
فرهنگ گویش مازندرانی